نامه ای برای یه فرشته
به نام آنکه انقدر آه کشیدم تا تورو برای من فرستاد
سلام عطر گیج کننده بهار نارنج های اواسط اردیبهشت چشم شیطان دور خوبی فرشته آسمونای دور بالای ایوون رویا
امروز دلم دوباره نشسته بود پشت پنجره انتظارو از لابلای شاخه های درخت اقاقیا به پیچ جاده زول زده بود که یدفه
خواست که برات بنویسه نمیدونم چرا؟اما فکر کنم اینجوری طفلکی دوریتو بیشتر طاقت میاره منم جلوشو نمیگیرم
الانم اون دستور میده دستم مینویسه
دیوانه تو همچنان مجنون است و زنده پریشب که اینجا باران بارید انگار چند جای دیگه زلزله یاد یه چیزی افتادم اول
اینکه اینجا یکبار واسه همیشه زلزله امد که تو باعثش شدی اینجا یعنی دلم را میگم چه زلزله ای یک جای
نشکسته و ترک نخورده توی کلبه نمونده عجب قیامتی کرد آن قامت رعنا
پنجشنبه 29 دی 1390 - 10:30:29 AM